گام بیست ویکم:
و شاهزاده ای می آید و دارویی می دهد و حیوانات و کوتوله ها، همه از عمر دوباره دخترک بی گناه خوشحال می شوند. شاهزاده این داستان، نما و برنامه الهی است؛ وقتی که تمام قدرت ها تعطیل می شود. آیا به یاد نمی آورید که چندین بار این برنامه به یاری شما آمده است؟ آیا ندیده اید که دست خداوند همیشه دست اندرکار است؟ آیا خدا را روشن تر از همیشه، در بعضی لحظات ندیده اند؟ شاید تعریف دکتر میر کمال(5)از خدا زیباتر باشد که می گوید: در کودکی به ما می گفتند:خدا، یعنی خودآ؛ یعنی اوست که می آید، می خواند، می خواهد، می رساند و توفیق می دهد.
گام بیست ودوم:
یکی از ویژگی های انسان های خودباور، صبر و شکیبایی است. نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده شهیر یونانی می نویسد: در کودکی، پیله کرم ابریشمی را روی درختی یافتم؛ درست زمانی که پروانه خود را آماده می کند تا از پیله خارج بشود. کمی منتظر ماندم؛ اما سرانجام چون خروج پروانه طول کشید، تصمیم گرفتم به این فرآیند شتاب ببخشم. با حرارت دهانم پیله را گرم کردم تا این که پروانه خروج خود را آغاز کند؛ اما بال هایش هنوز بسته بود و کمی بعد مرد. کازانتزاکیس می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود؛ اما من انتظار کشیدن، نمی دانستم. آن جنازه کوچک، تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدانم بوده، اما همان جنازه باعث شد بفهمم که فقط یک گناه کبیره حقیقی وجود دارد؛ فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان.(6)
گام بیست وسوم:
او نتیجه می گیرد که بردباری لازم است؛ زیرا بردباری معقول، بسیار بهتر از عجله نامعقول است و آدمی را نه تنها به هدف مطلوب نمی رساند، بلکه وضع موعودی هم رقم نخواهد خورد. از این رو انتظار زمان موعود را کشیدن و با خودباوری و اعتماد راهی را که خداوند برای زندگی ما برگزیده، دنبال کردن، نوعی تعادل رفتاری و روانی را گوشزد می کند. خداوند کریم تمام مسیرهای رشد و بالندگی را به روی ما گشوده است وتسلیم تقدیر محض بودن را منافی رسالت خلیفه الهی ما می داند و حتی دنیا را محنتکده مطلق نمی داند و می فرماید:«بهره ات را از دنیا فراموش مکن.»
گام بیست وچهارم:
یکی از ویژگی های انسان های خودباور و با اراده، داشتن قدرت اشراق است(شهود بالا). اینشتین می گوید:ما قرن هاست که عالم ناهشیار و اشراق(شهود)را سرکوب کرده ایم و فقط به هوشیاری و خرد محض بها داده ایم و از یاد برده ایم که هوشیاری، فقط بخش کوچکی از گستره امکانات و استعدادهای ما را نشان می دهد(7)و اینها همه از خداوند است که به مصلحت می دهد.
گام بیست وپنجم:
خواجه عبدالله انصاری می گوید: «الهی! اگر کسی ترا به طلب یافت، من خود طلب از تو یافتم. اگر کسی ترا به جستن یافت، من به گریختن یافتم.(8) چرا؟ چون هرگاه از تو دور شدم، تو مرا جست وجو کردی و هرگاه به فراموشی و گمراهی افتادم، چراغ معرفت تو روبه رویم سوسو زد و وسوسه هایم را کم فروغ و شوق وصل تو را شعله ور ساخت.
گام بیست وششم:
انسان خودباور، کم تر می گوید و بیشتر می جوید. جبران خلیل جبران می نویسد: «سکوت را از پرگویان آموخته ام. بردباری را از نابردباران و مهربانی از نامهربانان؛ با این همه، عجیب آن که در حق این استادان، ناسپاس هستم.»(9)
گام بیست و هفتم:
انسان خودباور، حتی رنج و زحمت را مرحله ای از شدن می داند؛ همان گونه که شکست را مرحله ای از رشد و پله ای برای شدن.
گام بیست و هشتم:
دکینسون می گوید: سیمای رنج را دوست دارم؛ چرا که در آن نیرنگ نیست. رعشه درد را نمی توان وانمود یا به اختصار تظاهر نمود.(10)
گام بیست و نهم:
انسان خودباور، حتی پزشک معنوی خویش است. او خود را از تمام تعلقات واهی یا رنگارنگ شفا می دهد و بنابراین، او واقعا سالم است.
گام سی ام:
جالب این که خودباوری با خوش باوری یا منفی نگری، کاملا متفاوت است و شاید نوعی نگرش مثبت و متعال به شمار رود. نویسنده ای می گوید: من به شما می گویم حتی نیروی منفی و شر درجهان وجود ندارد واگر هست، از درون ما انسان ها برمی خیزد. تنها انسان هایی وجود دارند که آگاه هستند و انسان هایی که عمیقا در خواب هستند، وجود ندارند. کسی که در خواب است، قدرتی ندارد. کل انرژی هستی در اختیار انسان های خودباور، آگاه و بیدار است.
گام سی و یکم:
یک انسان خودباور و آگاه، می تواند تمامی جهان را آگاه و بیدار کند؛ همان طور که یک شمع روشن می تواند میلیون ها شمع دیگر را روشن کند و با نورش، انوار بیافریند.
گام سی و دوم:
جورج فاکس ، روحانی و عضو انجمن دوستان معنوی، رابطه تاریکی و خود باختگی و روشنایی و خودباوری را به بیانی راز آلود و درهم تنیده تعبیر می کند و در یادداشت های روزانه خود می نویسد: «من وجود دریایی از ظلمت و مرگ را حس کرده بودم؛ اما مانند شاعر معاصر خویش (سهنری ون)یک دریای بیکرانه نور و عشق را که بر دریای تاریکی شناور بود، دیده بودم.»
گام سی و سوم:
جورج فاکس اعتقاد داشت که همگان می توانند عشق و محبت نامتناهی پروردگار را از طریقی دریابند(11)و باید آن را در درون خود کشف کنند. انسان ها معدن های نامتناهی اند و خود بهترین کاشف خویش هستند.
گام سی و چهارم:
بیایید گاهی لذت کشف خود را احساس کنیم؛ مثل زمانی که با یک وسیله برقی یا الکترونیکی جدید مواجه می شویم و بعد از مدتی آن را به کار می اندازیم یا حتی به زوایای مختلف کارکرد آن واقف می شویم و یا مثل زمانی که حتی بدون برگ راهنما، نسبت به رموز و خدمات تلفن همراه، اطلاع پیدا می کنیم.
گام سی و پنجم:
مولانا اساس روشنایی و حیات را در درون ظلمت می جوید و آب حیات را جفت تاریکی می داند و می گوید: در شب بدرنگ، بس نیکی بود / آب حیوان، جفت تاریکی بود.
گام سی و ششم:
تاریکی ها، ظلمات، ابهامات، ایهام ها و...معماهای وجودند که باید با خودباوری و اعتماد به خویشتن، آنها را کشف نمود. خردی که خداوند به انسان داده، جهت کشف، لذت کشف و یافتن است تا اساس وجود که یک چیز بیش نیست -یعنی اقدس الوجود- کشف گردد.
گام سی و هفتم:
در روایت آمده است:«کور باد چشمی که تو را نبیند.» خدا دیدن با از خود جستن شروع می شود؛ چون در ذره ذره وجود ما و عالم، خدا را می توان دید.
گام سی و هشتم:
آدرس های خدا زیاد است؛ یکی از آدرس های خدا، زیبایی های موجود در طبیعت، آثار موجود و روی زیباست. خداوند در هر چیز زیبا، از چهره معصوم یک کودک تا یک برگ درخت و شاخه ای از گل، نشانه ای از خویشتن به جای گذاشته است.
گام سی ونهم:
یکی دیگر از آدرس های خداوند، دل های شکسته است. خداوند می فرماید:«من در دل های شکسته جای دارم.» دل شکسته، دل ور شکسته نیست؛ بلکه دل صادقی است که خود را باور دارد و در برابر معبود، بنا به صداقت معهود، لبیک حضور می گوید و بی تاب می شود و مروارید اشک را هم در پشت پلک ها بی قرار می کند و تابلویی به نمایش می گذارد که کمتر نقاشی به ساحت و مساحت تعریف آن از زاویه، رنگ و قلم مو و ذوق، نزدیک می شود.
گام چهلم:
خداوند در جای دیگر می فرماید:«همانا من نزدیکم و ندای هر ندا کننده ای را اجابت می کنم؛ اگر مرا بخواند». انسان خودباور، خدا داور، خدا محور، خدا سرور است. بیایید در این زندگی چند روزه در دنیا، لذت خودباوری و خدا داوری و خدامحوری را تجربه کنیم که همه چیز از اوست و بدوست.
پی نوشت ها :
1-اشاره به روایت صریح که می فرماید: معرفة النفس انفع المعارف(حضرت محمد (ص)ر.ک نهج الفصاحه، باب (میم). 2-اصلان پرویز، مجید (1375)چهار هزار و پانصد سخن، تهران: هزاره.
3-کاشانی، مجتبی (1381)مدیریت دل، تهران: سازمان مدیریت صنعتی.
4-اسکاول شاین، فلورانس(1378)دری مخفی به روی موفقیت، ترجمه شهلا المعی، تهران:میگنا دات آی آر. المعی.
5-میر کمالی،سید محمد(1382)کارگاه منابع انسانی، تهران :وزارت آموزشی و پرورشی.
6-کریمی، عبدالعظیم(1382)یادداشت های ممنوعه برداشت های وارونه، تهران:جامعه نو.
7-همان، ص 34.
8-شریعت، محمد جواد (1376)سخنان پیرهرات، خواجه عبدالله انصاری، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی. 9-خلیل جبران، جبران(1381)ماسه و کف، ترجمه محمد صادق اسفندیاری.
10-دکینسون، امیلی(1379)نامه ها و اشعار، ترجمه سعید سعید پور، تهران: مروارید.
11-منیگ وایت، دیوید(1386)جورج فاکس و اندیشه هایش، ترجمه شهاب الدین عباسی، تهران:روزنامه ایران، شماره1962.
منبع: حسین، خنیفر، (1348)، جوان در آینه جهان( مهارت های مدیریت بر خویشتن در عصر تغییر)، تهران: موسسه نشر شهر، چاپ اول 1389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0