پس از آن که عباس(علیه السلام) با ده سوار رو به شریعه نهاد. او و یاران با آن جمع درآویختند، در آن کشش و کوشش این رجز را میخواند:
اقاتل القوم بقلب مهتد اذب عن سبط النبی احمد
اضربكم بالصارم المهند حتی تحیدوا عن قتال سیدی
انی انا العباس ذوالتودد نجل علی المرتضی الموید
«من اینک با قوم کافر با قلبی هدایت یافته در ستیزم، و از حریم فرزند پیامبر اکرم(مرسل) دفاع میکنم؛
با شمشیر بّران بر سرهایتان میکوبم تا از نبرد با سرور من (حسین) کنار روید؛
من عباس مهربان، فرزند علی مرتضی هستم که همواره مورد تایید (الهی) او بود.»
آری او از راست و چپ، دشمنان را پراکنده میساخت و این رجز را میخواند:
لا ارهب الموت اذ الموت زقا حتی اواری میتا عنداللقل
نفسی لنفس الطاهر الطهر وقا انی صبور شاكر للملتقی
بل اضرب الهام و افری المفرقا انی انا العباس صعب باللقا
« مرا از مرگ، آنگاه که بانگ برآورد، باکی نیست، تا آن هنگام که در نبرد، خود در خاک شوم؛
جانم برای آن پاک پاکیزه نگهدار است و من در جنگ شکیبا و شاکرم؛
بلکه سر را میزنم و سر را میشکافم؛ من عباس دلاورم که پایداری در نبرد، با من دشوار است.»
آنگاه که از شریعه بیرون شد و مشک بر دوش افکند و بر زین، استوار نشست و این رجز را میخواند:
یا نفس من بعد الحسین هونی و بعده لا كنت ان تكونی
هذا حسین شارب المنون و تشربین بارد المعین
هیهات ما هذا فعال دینی ولا فعال صادق الیقین
«ای نفس! پس از حسین، خوار باش و پس از او مباد که زنده باشی؛
حسین شربت مرگ را چشد و حال آن که تو از آب سرد و گوارا مینوشی؟!
از من این کردار بعید است. نه از آیین من است و نه کردار مرد راست باور»
قاتلان عباس (علیه السلام) «یزید بن وقاد» و «حکیم بن طفیل» بودند. این دو نفر در زیارت مقدسه مورد لعن امام قرار گرفتهاند.
هنگامی که دست راست عباس (علیه السلام) قطع شد، رجز او این بود:
و الله لو قطعتم یمینی انی احامی ابدا عن دینی
و عن امام صادق الیقین سبط النبی الطاهر الامین
نبی صدق جاءنا بالدین مصدقا للواحد الامین
«به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کنید تا ابد از دینم حمایت میکنم؛
و از امام درستکار و با تقوایی که فرزند پیامبر پاک و راستگوست و تصدیق کننده خداوند یکتاست، حمایت میکنم.»
هنگام قطع شدن دست چپش نیز چنین رجز میخواند:
یا نفس لا تخشی من الكفار و ابشری برحمة الجبار
مع نبی سید الابرار فاصلهم یا رب حر النار
قد قطعوا ببغیهم یساری
«ای نفس! از کفار نترس، تو را مژده بر رحمت خداوند بسیار جبران کننده است؛
تو به زودی با پیامبر سرور نیکوکاران محشور خواهی شد؛
دست چپم را به ستم بریدند، خدایا، شراره دوزخ را نصیبشان کن.»
شهادت حضرت عباس(علیه السلام)
حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) هنگام شهادت، حدود سی و چهار سال سن داشت. پیش از این گفته شد که دست راست و سپس چپ عباس(علیه السلام) قطع شد. پس از آن بود که شخصی که از قبیله تمیم که از فرزندان «ابا بن دارم» بود به جانب او حملهور شد و با عمودی که در دست داشت بر فرق آن بزرگوار نواخت.
از شدت این ضربت، عباس بن علی(علیه السلام) از فراز اسب بر زمین افتاد. و با فریاد بلند برادر را خواند: «ادرکنی یا اخی؛ ای برادر مرا دریاب. ناگهان حسین(علیه السلام) چون عقاب، سپاه را از هم گسست و در کنار برادر نشست. چشم مبارک امام به او افتاد که دست راست و چپش قطع شده و پیشانیاش شکسته و چشم با تیری دریده شده، در حالی که سخت مجروح گشته بود. امام در کنار بدن برادر خم شد و نزد سر او گریان نشست. تا این که جان عباس(علیه السلام) عروج کرد.
واقعیت این بود که عباس آخرین کسی بود که به دست دشمنان حسین(علیه السلام) به شهادت میرسید. بعد از او کسی جز اطفال کوچک از آل ابوطالب که توان حمل سلاح نداشتند، کشته نشد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0