داستان چرچیل و فلمینگ
مشاوره،اجراء و نظارت -----ISSR,SSQR,ISO9001,IATF16949
داستان چرچیل و فلمینگ
تاریخ : یک شنبه 19 آبان 1392
نویسنده : RmZiRn

شایعه :نجات جان وینستون چرچیل توسط فلمینگ

این داستان از سال 1999 در حال انتشار است و البته به خاطر همزمانی  زندگی چرچیل و فلمینگ  این شک را بوجود می آورد که ممکن است داستان درست باشد اما داستان های مشابهی هم وجود دارد! بطور خلاصه اشاره ای به آنها می کنیم :

ابتدا نسخه ای  که بیشتر دیده شده است:

اسمش فلمینگ بود . کشاورز اسکاتلندی فقیری بود. یک روز که برای تهیه معیشت خانواده بیرون رفت، صدای فریاد کمکی شنید که از باتلاق نزدیک خانه می آمد.
وسایلشو انداخت و به سمت باتلاق دوید.اونجا، پسر وحشت زده ای رو دید که تا کمر تو لجن سیاه فرو رفته بود و داد میزد و کمک می خواست. فلمینگ کشاورز، پسربچه رو از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد.
روز بعد، یک کالسکه تجملاتی در محوطه کوچک کشاورز ایستاد.نجیب زاده ای با لباس های فاخر از کالسکه بیرون آمد و گفت پدر پسری هست که فلمینگ نجاتش داد.
نجیب زاده گفت: میخواهم ازتو تشکر کنم، شما زندگی پسرم را نجات دادید. کشاورز اسکاتلندی گفت: برای کاری که انجام دادم چیزی نمی خوام و پیشنهادش رو رد کرد.
در همون لحظه، پسر کشاورز از در کلبه رعیتی بیرون اومد. نجیب زاده پرسید: این پسر شماست؟ کشاورز با غرور جواب داد :بله
نجیب زاده گفت: من پیشنهادی دارم، اجازه بدین پسرتون رو با خودم ببرم و تحصیلات خوب یادش بدم
اگر پسربچه ،مثل پدرش باشه، درآینده مردی میشه که میتونین بهش افتخار کنین و کشاورز قبول کرد.
بعدها، پسر فلمینگ کشاورز، از مدرسه پزشکی سنت ماری لندن فارغ التحصیل شد و در سراسر جهان به الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین معروف شد.
سال ها بعد، پسر مرد نجیب زاده دچار بیماری ذات الریه شد
فکر میکنید چه چیزی نجاتش داد؟ پنی سیلین
و میدونید اسم پسر نجیب زاده چه بود؟ وینستون چرچیل

در نسخه دیگر از این داستان چرچیل و پدر و مادرش با هم به گردش رفته اند و اینبار خود الکساندر فلمینگ وینستون را نجات میدهد!  و در جواب سول پدر چرچیل، که دوست دارد چکاره شود به پدر چرچیل می گوید می خواهد پزشک شود ولی توان پرداخت هزینه هاش را ندارند  و او نیز مخارج تحصیل فلمینگ را تامین میکند.
فلمینگ هم در 1943 ویسنتون چرچیل را مداوا می کند!  ( در نظر داشته باشید فلمینگ 7 سال از چرچیل کوچکتر است )

یا در داستان دیگری که در 1880 اتفاق می افتد باز پسر جوانی که از قضا الکساندر فلمینگ است قهرمان داستان است و این بار به چرچیل پدر کمک می کند و او هم لطف وی را بگونه ای که گفته شد با پرداخت هزینه های تحصیلش در رشته پزشکی جبران می کند!

اما حقیقت چیست؟

فلمینگ پس از ترک مزرعه بسرعت وارد دانشکده پزشکی نشده است. او نزد برادرش که پزشکی میخوانده است رفته است و در آنجا به مدرسه پلی تکنیک  رجنت استریت رفته و بعد از فارغ التحیصلی مدتی هم در شرکت حمل و تفل مشغول بکار بوده است.
و الکساندر با تشویق برادر بزرگش و البته ارثیه ای که از عمویش به اون رسیده بود توانست وارد دانشکده  پزشکی شود. نه کمک مالی چرچیل ها
در مورد چرچیل هم  در سال 1943 که طبق داستان مورد مداوای فلمینگ قرار می گیرد  وی در زمان برگشت از دیدارش با روزولت از تهران مریض بوده است که با داروی دیگری به نام suphonamide و تیم پزشکی دیگری مورد مداوا قرار میگیرد و خبری از پنی سیلین و فلمینگ نبوده است.

هیچ سابقه ای از وینستون چرچیل نزدیک به غرق شدن در باتلاق اسکاتلندی وقتی که او جوان بود وجود ندارد
هیچ سابقه ای از لرد راندولف چرچیل  جهت پرداخت هزینه آموزش الکساندر فلمینگ وجود ندارد.
الکساندر فلمینگ پس از گذراندن چند مرحله و با کمک ارثیه عمویش و کمک برادرش وارد حرفه پزشکی میشود.
هیچ سابقه ای از پرونده پزشکی چرچیل در مورد درمان او با پنلی سلین وجود ندارد.
در سایت وینستون چرچیل هم این داستان رد شده است.



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست

آخرین مطالب

/
بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد ﷺ وَ آلِـ مُحَـمَّد ﷺ وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم ♥♥♥♥♥ به نام خدایی که ماهی کوچک قرمز را محتاج دریای بی کران آبی کرد... ♥♥♥♥♥ رَّبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلْطَانًا نَّصِيرًا (80/اسراء) پروردگارا ! مرا در هر کاری به درستی وارد کن و به درستی خارج ساز واز جانب خود برایم حجتی یاری بخش پدید آور ! ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)*..... صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللَّهُمَّ صَلِّ علی ، علی بْنِ موسي الرِّضَا مرتضي الامام التَّقِيَّ النَّقِيَّ وَ حُجَّتِكَ علی مِنْ فَوْقِ الارض وَ مَنْ تَحْتِ الثري الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ صلاه كَثِيرُهُ تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كَأَفْضَلِ ماصليت عَلَيَّ أَحَدُ مِنْ اوليائک... پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ 09141050409