تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست، راست می گویم
دعا برای تو بازیست، راست می گویم
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیت و بعدش عبور می ترسم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
کسی که با تو بماند، بجانت آقا نیست
برای آمدن، این جمعه هم مهیا نیست...
یادم باشد، یادت باشد، من و تو همانقدر که ...
در "غیبت" مقصریم، در "ظهور" هم موثریم...
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن..
یا لاقال بخاطر زینب ظهور کن..
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان..
امشب بساط گریه ما را تو جور کن..
یا چند صفحه مقتل کرب و بلا بخوان..
یا خاطرات عمه خود را مرور کن..
دیگر بتاب از افق مکه ماه من..
دل های شیعه را پر از حس غرور کن..
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0