داوود رشیدی متولد 1312 تهران و همسرش احترام برومند متولد 1326 تهران است. پای صحبت های آنها می نشینیم:
تاریخ ازدواج و تعداد سال هایی كه با هم زندگی كرده اید؟
سال 1347، ما توسط یكی از دوستان روزنامه نویس كه دوست صمیمی آقای رشیدی و با برادر من هم دوست بود آشنا شدیم. البته هیچ نیت و قصد قبلی در كار نبود و ما تصادفا با هم ملاقات كردیم. از آن زمان تا حالا 43 سال می گذرد.
آیا در حال حاضر در تهران زندگی می كنید و خانم برومند هنوز مشغول به كار هستند؟
رشیدی:من و خانم برومند از اول ازدواج مان در تهران زندگی می كردیم و الان هم در تهران هستیم. با این كه اوایل ایشان كارهای تلویزیونی انجام می دادند اما بعدها به دلایلی غیر از ازدواج مان، نشد كه كار را به طور جدی ادامه دهد و بیشتر در منزل حضور داشت.
اخلاق و خلق و خوی همسر شما در رابطه با مشكلات زندگی چگونه بوده است؟
رشیدی:به هر حال همه زندگی ها مشكلاتی دارند. یادم می آید اوایل انقلاب برای مدتی نه من و نه خانم برومند سر كار نمی رفتیم و مشكل داشتیم. البته این مشكلی كه می گویم از نظر مالی بود و نه احساسی و رابطه ای. . . اما اگر كسی از بیرون ما را می دید متوجه مشكلات مان نمی شد. از نظر ظاهری، هیچ تغییری اتفاق نیفتاده بود و مشكلات نتوانست رابطه ما را تحت تاثیر قرار دهد. این قدر كه وقتی به آن فكر می كنم، خاطرات بدی یادم نمی آید. در واقع سخت بود اما بد نگذشت.
برومند: البته این را بگویم كه یكی از محاسن فوق العاده داوود این است كه اتفاقات و خاطرات بد یادش نمی ماند، این كه یادش نیست را جدی می گوید چون واقعا چیزهای ناراحت كننده در خاطرش نمی ماند. من از سال 58 و آقای رشیدی از سال 59 از تلویزیون بیرون آمدیم و دیگر كار نكردیم. به هر صورت برای آدم هایی مثل ما، این مسئله آسان نبود. آن موقع پسرمان تازه دیپلم گرفته بود و دخترمان لیلی، تازه به دبستان می رفت. به هر حال هر تغییری، مثبت یا منفی، شرایط متفاوتی برای زندگی به وجود می آورد. آقای رشیدی گفتند آن موقع تنگدست بودیم، می خواهم این جمله را اصلاح كنم. به نظرم ما در تنگنا قرار داشتیم نه این كه تنگدست باشیم.
ولی داوود همیشه می گفت كه ظاهر ما نباید این مشكلاتی كه داریم را فریاد بزند و باید حفظ ظاهر كنیم. اما به هر حال این دوران هم گذشت و همه چیز روی روال عادی افتاد. به هر حال ما همیشه مشكلاتی داشتیم. چون كار سینما و تلویزیون، خواه ناخواه باعث می شد كه آقای رشیدی خیلی وقت ها تهران نباشند. البته تئاتر به این دلیل كه در تهران متمركز بود از این نظر مشكلی به وجود نمی آورد. این ها طبیعتا كمی مشكل است. ولی به هر حال همه مشاغل، مشكلات خودشان را دارند ولی نباید فراموش كرد كه جذابیت های زیادی هم هست. شغل ما به طور خاص آن قدر جذابیت های رنگارنگ دارد كه اگر كسی علاقه مند باشد، سختی هایش را هم به جان می خرد.
واكنش همسر/ شوهر شما نسبت به احساسات و علائق تان در ارتباط با مسائل زندگی چگونه و تا چه میزان قابل پذیرش است؟
برومند: به هر حال ما در دو خانواده متفاوت و شرایط متفاوت بزرگ شده ایم. مثلا من در ایران بزرگ شده ام و داوود در خارج از ایران. طبیعتا با هم متفاوتیم ولی از هم پرت نیستیم.
اگر همسر من معتقد باشد كه مثلا من نباید با خواهرم رفت وآمد داشته باشم یا من چنین چیزی از او بخواهم قطعا باعث بروز مشكلاتی بین ما می شود. ما سر خیلی چیزها جروبحث می كنیم ولی از لحاظ عقاید فكری و روحی به شدت تفاهم داریم.
آیا از سلیقه همسرتان در نظم و دكوراسیون داخلی خانه راضی هستید؟
رشیدی: چیدمان خانه سلیقه احترام است و اختلاف سلیقه ما در این مورد نهایتا به جای تابلوها ختم می شود. چیدمان خانه كار و سلیقه اوست و من بسیار تابع هستم. البته خانه ما هیچ وقت عجیب تر از جاهای دیگری كه زندگی كرده ام نبوده و به آن عادت داشته ام.
برومند: وقتی ازدواج كردم، بسیار جوان بودم. در خیلی از موارد و به خصوص دكوراسیون خانه بیشتر از این كه تحت تأثیر خانواده خودم باشم، از خانواده همسرم الهام گرفته ام. مثلا منزل خواهر آقای رشیدی، بسیار زیبا تزئین شده است و من گاهی یك دفعه می فهمم كه دارم خانه را مثل او درست می كنم. یا خانه پدرش بسیار زیبا و كلاسیك بود و من خیلی دوست داشتم و همیشه آن خانه در ذهنم هست.
آیا سلیقه شوهرتان را در انتخاب لباس و آرایش و روی هم رفته سرووضع ظاهری اش می پسندید؟مثال بزنید.
برومند: توصیه های من راجع به ظاهر آقای رشیدی گاهی پذیرفته می شود و گاهی نه. خیلی وقت ها قبول می كند ولی وای به روزی كه روی دنده لج بیفتد! مثلا گاهی پیش می آید كه می گویم:«لباس ها و كفشت قهوه ایست، جورابت مشكی. جورابت را عوض كن.» می گوید: «نه همینی كه من الان پوشیده ام خوب است، تو چه كار داری؟ من دیگه حوصله ندارم، اذیتم نكن.» ولی معمولا به نظر من احترام می گذارد و حتی با هم برای خرید لباس می رویم. من هم اگر او لباس هایم را دوست نداشته باشد یا حتی مِن مِن كند، لباس هایم را تغییر می دهم.
در صورت بروز اختلاف سلیقه یا عقیده شوهر/همسرتان چگونه با مشكل پیش آمده روبه رو می شوید؟
رشیدی: ما هیچ وقت در مورد مسائل مهم و بزرگ با هم اختلاف نظر و عقیده نداشته ایم. چیزهای كوچك و پیش پا افتاده ای بوده كه این تفاوت ها هم برای همه زن و شوهرها پیش می آید. ما هیچ وقت دعوا به آن معنا كه كاسه بشقاب بشكنیم، نداشته ایم. همیشه همه چیز دوستانه و منطقی حل شده است. هیچ كدام از ما، هیچ وقت به فكر این نبوده كه آخر بحث برنده شود یا بخواهد ثابت كنیم حق با من است. درگیری مهمی كه ما را اذیت كند واقعا وجود نداشته است. من كه حتی به یاد ندارم در دوران جوانی هم من یا خانم برومند سر احساسات یا علایق مختلف مان با هم درگیر شویم، چه برسد به حالا.
برومند: چیزی نبوده كه من دوست داشته باشم و او بدش بیاید. مثلا من بدم می آید كه همسرم سر زده با چند نفر از دوستانش به خانه بیاید اما واقعا او چنین كاری نمی كند. ولی پیش می آید كه سلیقه های مان در مورد بعضی چیزها متفاوت باشد، مثلا داوود، عاشق موسیقی كلاسیك است و من موسیقی سنتی دوست دارم. اما نه من و نه او، از شنیدن موسیقی های مورد علاقه دیگری ناراحت نمی شویم. این مسائل كوچك و جزئی و گذرا هستند در واقع اصلا مسئله نیستند.
آیا از همكاری همسرتان در انجام امور منزل راضی هستید؟
رشیدی: حتما، چون من كه كار خاصی انجام نمی دهم و مدیریت خانه با ایشان است. من فقط در شلوغ كردن و ریخت و پاش كردن خانه كمك می كنم!
برومند:من اصلا توقع كمك ندارم. ولی او هم اگركاری از دستش بر بیاید انجام می دهد. به هر حال از اول خیلی به این كمك كردن عادت نكرده كه خرید كند یا كارهای خانه را انجام دهد. خیلی هم وقت نداشته. ولی اگر كاری از او بخواهم، تقریبا انجام می دهد، مثلا اگر بگویم یك كیلو گوجه بخر، 2 كیلو خیار می خرد! چون من كار بیرون نمی كنم و خانه هستم، مسئولیت این جور كارها بیشتر با من است.
آیا همسر شما در برگزاری مهمانی ها و جشن های خانوادگی و مناسبت های خاص سنگ تمام می گذارید؟
برومند: من عاشق مهمانی گرفتنم ولی الان خیلی خسته می شوم. ضمن این كه شغل داوود و خیلی از آدم هایی كه ما با آن ها رفت وآمد داریم، چندان حساب و كتاب ندارد و نیمشود ساعت مشخصی برای آن تعیین كرد و وقت های مان، سخت با هم جور می شود. من الان راضیه خواهرم را 3 ماه است كه ندیده ام. ولی آن زمان ها وقتی تازه ازدواج كرده بودیم و در خانه پدر شوهرم در شمیران زندگی می كردیم، جمعه ها همه می دانستند كه ما خانه ایم و هركسی كه بخواهد، می تواند بیاید دیدن ما. خدا مادر آقای رشیدی را رحمت كند، همیشه جمعه ها برای 50-60 نفر غذا درست می كرد. دوستان اسم آن جا را گذاشته بودند داوودیه!
رشیدی: من اهل خانه ام و ترجیح می دهم كه به خانه ام بیایند نه این كه من بروم. خانم برومند خیلی وقت ها دوستان قدیم مرا دعوت می كند و واقعا در این مورد هوای من را دارد.
از نحوه تماس همسرتان با اعضای فامیل و همكاران و دوستان راضی هستید؟
برومند: بله. در جریان كارهای دوستان همكارش هست ولی چون اعتقاد دارد تلفن برای كارهای ضروری ساخته شده، معمولا كوتاه حرف میزند.
رشیدی: خیلی! بعضی وقت ها نیم ساعت با تلفن حرف می زند!
در یك جمع بندی كلی بگویید چه مسئله ای باعث شده تا همسرتان را به عنوان همسر ایده آل معرفی كنید؟
رشیدی: محبت و آرامش و احترامی كه ما برای هم قائلیم رابطه ما را نگه داشته است. هر وقت كه من كاری را شروع می كنم، می بینم كه خیلی جاها احترام به اندازه من، به كار اهمیت می دهد و برای آن دلواپس و نگران است. من سعی می كنم كه مشكلات كارم را به خانه نیاورم ولی همسرم به هر حال ناراحتی ها و نگرانی هایم را حس می كند و دركم می كند.
برومند: اصل رابطه ما بر دوست داشتن و عشق استوار است و درك متقابل كه همه، آن را داریم. من، همه سعیم را می كنم كه داوود را درك كنم و راضی نگهش دارم. او هم هیچ وقت چیزی را به من تحمیل نمی كند و با من صادق است.